وبلاگ

چرا بعضی‌ها هیچ‌وقت نویسنده نمی‌شوند؟!

نویسنده: شیوا نجفی
چرا بعضی‌ها هیچ‌وقت نویسنده نمی‌شوند

حتما برای شما هم پیش آمده‌ است که در میانهٔ تلاش‌های گاه موفق و گاه ناموفق‌تان برای دست پیدا کردن به رؤیای نویسندگی به این فکر کنید که: «اگر نشد چه؟ این همه آدم تلاش کرده‌اند و نشده. همه که تولستوی و داستایوسفکی و ایرج پزشکزاد و هوشنگ گلشیری نمی‌شوند.» بعد هم رسیده باشید به این سؤال اساسی که اصلا چرا بعضی‌ها هیچ وقت نویسنده نمی‌شوند؟ و سپس سؤال خانمان براندازی که هر از گاهی در سر هنرجوهای نویسندگی تک چرخ می‌زند: «از کجا معلوم من یکی از آن‌ها نباشم؟ یکی از همان‌ نفرین‌شده‌هایی که هیچ وقت نویسنده نمی‌شوند.» می‌خواهید بدانید طلسم نویسنده نشدن چیست؟ موانع نویسندگی؛ موانعی که پیش پای تمام هنرجوهای نویسندگی سبز می‌شوند. اگر می‌خواهید این سحر را برای خودتان باطل کنید و با موانع مهم نویسندگی که نمی‌گذارد بعضی‌ها نویسنده شوند آشنا شوید این مقالک را تا انتها بخوانید.

۱. امتحان نکردن قالب‌ها و موضوعات مختلف

یکی از موانع نویسندگی امتحان نکردن قالب‌های مختلف در نوشتن است. شاید نوشته‌های شما هم به جذابیت طرح اولیه‌ای که در ذهنتان داشتید نشوند؟ اینطور مواقع فقط یک چیز اهمیت دارد: اینکه تا پیدا کردن قالبی که در آن خوب باشید به خودتان سخت نگیرید (بخوانید: دمار از روزگار خودتان در نیاورید!)
دوران مدرسه دوستی داشتم که مندی صدایش می‌کردیم. نصف بیشتر مو‌های معلم ریاضی از دستش ریخته بود، چون فرق قدر مطلق و جزء صحیح را هم نمی‌فهمید. همچنین تمامی تار‌های صوتی دبیر ادبیات آسیب جدی دیده بود چون نامبرده قادر به حفظ حتی یک مصرع از مثنوی نبود. اما در شیمی آنقدر خوب بود که انگار یکی از نوادگان مرحوم مندلیف یا لاوازیه است و جدول تناوبی را عینهو شجره‌نامه‌اش از بر بود. مندی ده سال مدرسه رفته بود تا برسد به دبیرستان و به درسی به نام شیمی که قابلیت‌هایش در آن نمایان شود و بچه‌ها مندلیف صدایش بزنند!
اگر داستان ناگفته‌ای در درونتان دارید لازم نیست که خودتان را در یک قالب حبس کنید. به خودتان فرصت بدهید. قالب‌های مختلف را امتحان کنید. در جستار شبیه خودشیفته‌ها به نظر می‌رسید؟ داستان را امتحان کنید. داستان‌هایتان آب‌دوغ‌خیاری از کار در می‌آیند؟ وارد حوزهٔ مستند شوید و قصهٔ دیگران را روایت کنید. در مستند فاجعه‌اید؟ نامه‌نگاری را امتحان کنید. اصلا یک قالب تازه بسازید. تمام قالب‌های جدید در شعر و ادبیات توسط همین آدم‌هایی که در هیچ قالبی جا نمی‌شدند ساخته شده. راهش این است. قالب‌های مختلف را یاد بگیرید. خودتان را در آن محک بزنید و از سعی و خطا نترسید.

۲. تقویت نکردن دایرهٔ واژگان!

یکی دیگر از موانع نویسندگی کوچک بودن دایرهٔ واژگان است. ارنست همینگوی می‌گوید: «برای هر کلمه‌ای که می‌نویسید باید ده کلمهٔ معادل بدانید، وگرنه خواننده مطلب شما را نخواهد پسندید.» آیا همینگوی از کمال‌گرایی مفرط رنج می‌برده؟ و کار با کمتر از این‌ها هم ممکن است راه بیفتد؟
بیایید امتحان کنیم. مثلا غروب خورشید را چطور توصیف می‌کنید؟ طوری که مخاطب زودتر ازش بگذرد تا به چیز‌های بعدی برسد؟ یا اینکه وسواس بگیرد ببیند ضد آفتابش را تمدید کرده یا نه؟ برای اولی نیاز به کلمات جدیدی دارید چون مخاطب آنقدر توصیف از طلوع و غروب و تیغ تیز خورشید خوانده که چیزی به این آسانی‌ها تکانش نخواهد داد. خورشید به اندازهٔ عمر ادبیات در شعر‌ها و متن‌ها حضور داشته و باز هم خواهد بود. پس شما نمی‌توانید هر بار همان توصیف اولی را برایش بنویسید. لازم است که هر بار با کلمات جدیدی آن را به مخاطب نشان بدهید.
اگر دارید با خودتان فکر می‌کنید: «اصلا از یک چیز دیگر می‌نویسم.» باید بگویم راستش را بخواهید هیچ چیز تازه‌ای برای نوشتن وجود ندارد، هرچه بوده را قدیمی‌ترها گفته‌اند. پس تنها راه باقی‌مانده این است که چیز‌های قدیمی را با روشی جدید بگویید، یا با کلماتی جدید.
همه جا می‌خوانید که مؤثر‌ترین روش افزایش دایرهٔ واژگان خواندن کتاب است. بله هست؛ اما فکر نکنید باید کتاب را دستتان بگیرید و کلمات جدید هر صفحه را با مارکر زرد و آبی کنید. نه. کتاب را باز کنید و بخوانید. همین. کلمات خودشان در ذهنتان جاگذاری می‌شوند. برای محکم‌کاری بیشتر می‌توانید هر چند صفحه مکث کنید، کلمات جدید را دوباره بخوانید و اگر معنای آن را نمی‌دانید، معنایش را پیدا کنید و به مترادف‌هایی که در روزمره به جای آن استفاده می‌کنید فکر کنید. البته راه‌های دیگری هم برای افزایش دایرهٔ واژگان وجود دارد که باید اعلام کنم خواندن فرهنگ لغت به هیچ وجه یکی از آن‌ها نیست! می‌توانید پادکست گوش کنید. شعر بخوانید. به حرف زدن مردم کوچه و بازار گوش کنید، به خصوص اگر بین مردمی زندگی می‌کنید که لهجه و گویش محلی خاصی دارند.

برای خواندن مقالک « چرا برای گسترش دایرهٔ واژگان، خواندن فرهنگ لغت را پیشنهاد نمی‌کنیم».

۳. مطالعه نکردن!

یکی دیگر از موانع نویسندگی نداشتن مطالعه است. از نظر استیون کینگ یک رابطهٔ ساده وجود دارد: «اگر وقتی برای مطالعه ندارید برای نوشتن نیز وقت یا ابزار مورد نیاز نخواهید داشت.» به همین سادگی. او معتقد است که اگر می‌خواهید نویسنده شوید باید دو کار را بیشتر از هر چیز انجام دهید: زیاد بخوانید و زیاد بنویسید. و می‌گوید: «من هیچ راهی برای دور زدن این دو کار نمی‌شناسم و هیچ میانبری وجود ندارد.» خود او در مصاحبه‌هایش گفته که سالانه شصت تا هشتاد رمان مطالعه می‌کند. پس باور کنید که واقعا هیچ راه میانبری وجود ندارد.
کتاب خواندن یک نویسنده باید چیزی عمیق‌تر و فراتر از کتاب خواندن معمولی باشد. به یک دلیل ساده: آیا یک دکتر ارتوپد همانطوری به راه رفتن آدم‌ها نگاه می‌کند‌ که ما می‌بینیم؟ قطعا نه. یک نویسنده باید در کتاب‌ها دنبال چه چیزی باشد؟ واژه‌ها، عبارات، تکنیک نویسنده برای روایت داستانش، شخصیت‌پردازی، شروع و پایان، و … . پس در حین لذت بردن از دل و قلوه‌ای که شخصیت‌ها به هم قرض می‌دهند حواستان به ساختار و فرم هم باشد، اما نه مثل یک منتقد، مثل یک نویسنده. در نهایت، هر روز خواندن و زیاد خواندن شما را به آن چیزی که می‌خواهید خواهد رساند. همان‌طور که لیزا می‌گوید:«اگر هزار کتاب بخوانی، آنگاه کلماتت مثل رودخانه جاری می‌شوند.»

برای خواندن مقالک « چگونه مثل یک نویسنده کتاب بخوانیم؟» اینجا کلیک کنید.

۴. حوصله به خرج ندادن برای بازنویسی‌های مکرر

از دیگر موانع نویسندگی نداشتن حوصله بازنویسی است. معمولا اغلب نویسنده‌ها نقل قولی شبیه به این نقل قول جودی پیکولت دارند که می‌گوید: «شما همیشه می‌توانید یک نوشتهٔ بد را اصلاح کنید، اما نمی‌توانید یک صفحهٔ خالی را ویرایش کنید.» جودی و تمام آن‌هایی که نویسنده شده‌اند این واقیعت ساده را پذیرفته‌اند که مراحل تولید یک اثر، از داستان کوتاه تا گزارش و جستار و… به این ترتیب است:

۱. تولید یک آشغال؛
۲. جلوگیری از خودکشی بر اثر افکار مأیوس‌کننده‌ای که در گوشتان وز وز می‌کنند که نویسندهٔ به‌درد‌نخوری هستید؛
۳. متن را به کناری انداختن و بر لب جوی نشستن و نظارهٔ گذر عمر(به قول اجنبی‌ها ریلکس کردن)،

و بالاخره مرحلهٔ آخر: بازگشتن به متن و بازنویسی آن! لطفا این را به عنوان یک مسیر بپذیرید. توقعات بی‌جا از متن اولیه فقط شما را دلسرد می‌کنند و دلسردی همان و کنار گذاشتن نویسندگی همان.
البته که ممکن است متنی به سان فرزندی خلف مثل بچه‌های تبلیغات تلویزیون که مسواک می‌زنند و با قصه و بوسه و لبخند (و نه با عربده و ستاندن جان والد) می‌خوابند، خوب و سربه‌راه در یک نشستْ شاهکار از آب در بیاید؛ اما به قول ادر لارا: «اینکه نوشتن مطلبی بی‌دردسر پیش برود و یک‌راست و فوری به نتیجهٔ مطلوب برسید نوعی اعتماد به نفس به شما می‌دهد. اما اعتماد به نفس واقعی، آن اعتماد به نفسی که جزئی از وجود آدم می‌شود محصول این است که آنقدر کوک‌های بد را بشکافید و و کوک‌های بهتری بزنید تا کار به سرانجام برسد.» از کجا بدانید کدام کوک‌ها بد هستند؟

برای خواندن مقالک « چگونه با بازنویسی متن‌هایمان را خواندنی‌تر کنیم» اینجا کلیک کنید.

۵. نشناختن مخاطب!

نشناختن مخاطب یکی دیگر از موانع نویسندگی است. هر چقدر هم که قهوه‌های تلخ به حلقمان بریزیم و ژست روشنفکرانه بگیریم و بگوییم که: «هی هر از گاهی یه چیزایی برای دل خودم می‌نویسم»، باید اعتراف کنیم که زیر تک‌تک پینه‌های انگشت‌هایمان که از فرط نوشتن مدام گز‌گز می‌کنند عروسی می‌شود اگر یک نفر بیاید و بگوید: «چه خوب می‌نویسی! نوشته‌ات قلبمو لمس کرد. روحمو نوازش کرد. کف پامو قلقلک داد. و اصلا کس نخارد پشت من جز کلمات خاش خاشی متن‌های شما و…» این حرف‌های نقل و نبات‌طوری که این مخاطب‌های راستین بلداند دیگر (توصیه می‌کنم شما هم کمی یاد بگیرید. خب دوتا کامنت پای این مقالک بگذارید! ای بابا…) . اما چه چیزی باعث می‌شود کلمات شما تا دریچهٔ میترال یا بطن چپ قلب مخاطبتان پیش برود؟
به عنوان یک نویسنده حتما دغدغه‌های مختلفی در زندگی دارید که می‌توانید درباره‌شان بنویسید. قبل از آن مخاطبتان را بشناسید و چند دغدغهٔ مهم او را در نظر بگیرید. کار کمی آسان‌تر می‌شود اگر نوشتن را شبیه گرم گرفتن با آدم‌های متفاوت در مهمانی تصور کنید. اگر قرار باشد با عمه خانمی هفتاد و چند ساله که به تازگی بیوه شده معاشرت کنید احتمالا باید چنین موضوعاتی را انتخاب کنید: تاخیر حقوق بازنشستگی، بی‌چشم و رویی بچه‌ها در تقسیم خانهٔ پدری آن هم وقتی مادرشان هنوز سر و مر گنده است، هزینه‌های هنگفت کفن و دفن که می‌تواند بخش زیادی از پس‌انداز یک خانواده را بر باد بدهد. و نتیجه؟ بعد از شوهر خدابیامرزش شما دومین عشق زندگی‌اش خواهید بود. خب، حالا آزمایش را تکرار می‌کنیم. همین حرف‌ها را بروید به نوجوان‌هایی که توی بالکن دور هم جمع شده‌اند و دارند برای چهارشنبه‌سوری برنامه‌ریزی می‌کنند بزنید. چه اتفاقی می‌افتد؟ شما را هم جزء مواد محترقه در لیستشان قرار می‌دهند و بوووم!

عبور از موانع نویسندگی هم مثل موانع هر مسیر دیگری نیاز به تسلط و مهارت زیاد دارد. تیم پویا و جوان قلم‌زن آماده است که در این مسیر همراه شما باشد و شما را از نفرین موانع نویسندگی و نویسنده نشدن در امان نگه دارد و بهتان یاد می‌دهد که چطور سلیقه مخاطب‌تان را بشناسید. چطور کتاب بخوانید. چطور دایره واژگان‌تان را گسترش بدهید و… . پس اگر می‌خواهید با آموزش‌های متنوع فرصت تجربه و محک زدن خودتان در قالب‌های متفاوت را داشته باشید. پیشنهاد می‌کنم سری به «دوره‌های آموزشی قلم‌زن» بزنید و لذت عبور از موانع نویسندگی را به خودتان هدیه بدهید.

نویسنده: شیوا نجفی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید
برای دیدن محصولات که دنبال آن هستید تایپ کنید.
ورود | عضویت
شماره موبایل خود را وارد کنید.
برگشت
کد تایید را وارد کنید
کد تایید برای شماره موبایل شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد تا دیگر
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
درخواست بازیابی رمز عبور
لطفاً پست الکترونیک یا موبایل خود را وارد نمایید
برگشت
کد تایید را وارد کنید
کد تایید برای شماره موبایل شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد تا دیگر
ایمیل بازیابی ارسال شد!
لطفاً به صندوق الکترونیکی خود مراجعه کرده و بر روی لینک ارسال شده کلیک نمایید.
تغییر رمز عبور
یک رمز عبور برای اکانت خود تنظیم کنید
تغییر رمز با موفقیت انجام شد
فروشگاه
علاقه مندی
0 محصول سبد خرید
حساب کاربری من